این حدسها چنین است که امام (ع) از عمر بن سعد خواسته تا هر دو سپاه را رها کنند و نزد یزید بروند! اما عمر بن سعد گفته است که ابن زیاد خانهام را منهدم میکند و املاکم را میگیرد. ابن اعثم گزارش مفصلترى آورده که در نهایت عمر بن سعد درخواست امام ع را در عدم جنگ با او نمى پذیرد و امام هم او را نفرین میکند. (130)
عمر بن سعد، بار دیگر خواسته امام یا خواسته ای به نقل از امام (ع) اما در واقع از خودش را به ابن زیاد منعکس کرد. از جمله آن که حسین حاضر است نزد یزید برود و با او بیعت کند یا به یکى از مرزها برود. متن نامه وى در منابع نقل شده و این که پس از طرح پیشنهادها نوشت: هذا لکم رضاً و للامّة صلاح.(131)(این سبب رضایت شما و اصلاح در امت اسلامی است)
ابن زیاد در حال پذیرفتن آن بود که شمر رأى او را زد و گفت: اگر حسین بن على از اینجا برود، به دست آوردن او دشوار است.(132) ابن زیاد سخن او را پذیرفت و شمر بن ذى الجوشن ضبابى را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به حسین بن على(ع) بگوید: تنها راه، پذیرفتن حکم و فرمان ابن زیاد است. امام حسین(ع) از این سخن برآشفت و فرمود: أنزل على حکم ابن الزانیة؟ لا واللّه لاأفعل ، الموت دون ذلک و أحلى. (133)(آیا دستوری از فرزند زنی زانیه برایم آورده؟ بخدا قسم آن را انجام نمی دهم مرگ بهتر و شیرین تر است.)
ابن زیاد، به شمر گفت: اگر عمر بن سعد مصمم بر جنگ نیست، بگو تا کار فرماندهى را به تو بسپارد. (134)
130. الفتوح، ج 5، ص 164
131. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 414
132. ترجمة الامام الحسین(ع) ص 69
133. الامامة و السیاسة، ج 2، ص 6
134. انساب الاشراف، ج 3، ص 182 ـ
183؛ تاریخ الطبرى، ج 5، صص 414 ـ 415؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، صص 97 ـ 98