تصمیم بر جنگ از عصر تاسوعا
شمر عصر روز پنج شنبه نهم محرم وارد کربلا شد (برخى جمعه را نهم محرم میدانند) و آخرین پیام ابن زیاد را به عمر بن سعد داد. (135) عمر بن سعد، شمر را به خاطر این اقدامش که رأى ابن زیاد را زده، سرزنش کرد و گفت: لایستسلم واللّه الحسین، به خدا سوگند حسین تسلیم نخواهد شد و حتما جنگ صورت خواهد گرفت. نه، من فرماندهى میکنم و تو فرمانده نیروهاى پیاده باش. (136) عمر بن سعد پیغام ابن زیاد را براى تسلیم محض شدن به امام حسین(ع) فرستاد و حضرت فرمود: و اللّه لا أضع یدى فى ید ابن مرجانة ابدا. (137) (به خدا قسم دست بیعت در دست پسر مرجانه نمی گذارم)
در این وقت شمر که از طایفه بنى کلاب بود ـ و ام البنین هم از همین طایفه ـ اماننامهای برای عباس و برادرانش آورد. عباس پاسخ داد: لاحاجة لنا فى أمانکم، أمان الله خیر من أمان ابن سمیة. (138) (احتیاجی به امان نامه شما ندارم. امان نامه الهي خیر من است نه امان پسر سمیه)
در نقلى دیگر آمده است که خود شمر اماننامه را به کربلا آورد و چهار برادر پاسخ دادند: لعنک الله و لعن أمانک، أتؤمننا و ابن بنت رسول الله لا أمان له. (139) (خدا تو را و امان تو را لعنت کند. آیا تو به ما امان میدهى و پسر دختر رسول خدا امان نداشته باشد.)
عصر تاسوعا ابن سعد سپاه کوفه را با فریاد یا خیل الله! ارکبى؛ای سپاه خدا سوار شوید! پس از نماز عصر به نبرد با امام حسین (ع) فرستاد. ملاقات عباس با دشمن همراه بیست نفر از سپاهیان امام (ع) از جمله زُهَیر بن قین و حبیب بن مظاهر صورت گرفت. شخصى به زهیر گفت: تو عثمانى مذهب بودى؟ زهیر گفت: البته من نامه ننوشتم، اما وقتى دیدم شما به او خیانت کرده، نقض عهد نموده و میل به دنیا پیدا کردید، وظیفه خود دانستم از او حمایت کنم و در حزب او قرار گیرم تا حقى را که شما از رسول الله (ص) ضایع کرده اید، حفظ کنم. (140)
135. ترجمة الامام الحسین(ع) ص 70
136. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 416؛ الارشاد، ج 2، ص 89
137. تذکرة الخواص، صص 141 ـ 142
138. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 415
139. انساب الاشراف، ج 3، ص 184
140. انساب الاشراف، ج 3، ص 184 ـ 185