صبح عاشورا، امام(ع) خود با کوفیان سخن گفت و فرمود: من پس از رسیدن نامههاى شما که در آنها گفته بودید، سنّت از میان رفته، نفاق برآمده و حدود تعطیل گشته است، به اینجا آمدم. از من خواستید بیایم و امّت محمد (ص) را اصلاح کنم. اکنون آمدم؛ آیا سزوار است که خون مرا بریزید. آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم. آیا حمزه و عباس و جعفر عموهاى من نیستند. آیا سخن پیامبر(ص) را در حق من و برادرم نشنیدید که فرمود: هذان سیدا شباب أهل الجنة، اگر من را در این نقل تصدیق میکنید که چه هیچ، و گرنه از جابر بن عبدالله و ابوسعید خدرى و انس بن مالک و زید بن ارقم بپرسید. شمر پاسخ داد: هو یعبد الله على حرف(176)(او به ظاهر خداى را پرستنده است). حبیب بن مظاهر به او پاسخ داد که: إنى أراک تعبد الله على سبعین حرف. (و تو خدا را هفتاد گونه می پرستی)
قیس بن اشعث بن قیس گفت: آیا حکم ابن زیاد را نمى پذیرى؟ حضرت فرمود: و اللّه لا أعطى بیدى إعطاء الذّلیل و لا أفرّ فرار العبید. (177)(به خدا قسم بیعت ذلیلانه با شما نمی کنم و از شما همچون بنده فراری نمی گریزم)
امام(ع) در این سخنان، بر آن بود تا براى کسانى که او را نمى شناختند، خود را معرفى کند و آنان را به تأمل در رفتار زشتشان بر انگیزد، راجعوا أنفسکم، و در واقع، به نوعى اتمام حجّت کند(178) اهل حرم که سخنان آن حضرت را میشنیدند، همه به گریه افتادند و امام حسین(ع) ، برادرش عباس(ع) را فرستاد تا آنان را ساکت کند.
در سخنان صبح عاشورای امام(ع) به روایت تحف العقول این جملات آمده است: ألا و إنّ الدّعى ابن الدّعى قد رکز بین اثنین: بین السِّلة و الذِّلَّة، و هیهات منا الذّلة. (179) ( اين حرامزاده پسر حرامزاده مرا ميان دو چيز مخيّر كرده است : ميان شمشير و تن دادن به خوارى . و هيهات كه ما تن به ذلّت و خوارى دهيم . خدا و رسول او و مؤمنان و دامنهاى پاك و مطهّر[ى كه ما در آن پرورش يافته ايم] و دلهاى غيرتمند و جانهاى بزرگمنش ، اين را بر ما نمى پذيرند كه فرمانبرى از فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم .)
176. ترجمة الامام الحسین(ع) ص 72
177. انساب الاشراف، ج 3، ص 188، 226
178. کشف الغمة، ج 2، صص 55 ـ 56
179. تحف ، ص 274 ـ 275؛ امالى ابوطالب زیدى، ص 95ـ 97؛ مقتل الحسین(ع)خوارزمى، ج 2، صص 6 ـ 8؛ تاریخ دمشق