شهادت امام حسین (ع)
تا این لحظه که تمامی یاران و اهل بیت کشته شدند، کسى جرأت نزدیک شدن به امام(ع) را نداشت؛ چرا که به هر روى، بسیارى از کوفیان مایل نبودند قاتل امام حسین(ع) شناخته شوند. بنابراین تا وقتى کسان دیگرى مانند سنان بن انس دیوانه و شمر کثیف و خولى بد ذات بودند، نوبت به دیگران نمى رسید. چند گزارش را در این باره نقل میکنیم: ابن سعد میگوید: در این لحظه امام(ع) عطشان بود و درخواست آب کرد. مردى نزد امام(ع) آمد و آب به او داد. در همان حال حصین بن نمیر تیرى رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جارى شد. آن حضرت با دست خون ها را پاک میکرد و در همان حال خدا را ستایش میکرد، ویحمدالله. آن گاه به سوى فرات به راه افتاد. مردى از طایفه ابان بن دارم گفت: نگذارید به آب دسترسى پیدا کند. گروهى میان او و آب ایستادند، در حالى که امام(ع) در برابرشان ایستاده بود و درباره آن مرد فرمود: اللهم أظْمِئه. خدایا او را از تشنگى بمیران. آن مرد ابانى، تیرى به سوى امام(ع) رها کرد که به دهان حضرت خورده خون آلود شد. آن مرد اندکى بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب میخورد باز احساس تشنگى میکرد تا آن که مرد. (262) بلاذرى همین نقل را درباره تیر زدن به دهان مبارک امام(ع) آورده و میافزاید: امام حسین(ع) سر بر آسمان برداشت و فرمود: الّلهم إنّى أشکو إلیک ما یفعل بى. (263) ابن سعد میافزاید: زمانى که یاران و اهل بیت حسین(ع) کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمى آمد مگر آن که باز میگشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاعتر از وى نبود و حسین بن على(ع) چون یک جنگجوى شجاع با آنان میجنگید،(264)
262. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 450
263. انساب الاشراف، ج 3، ص 201 264. ابن سعد در جاى دیگرى هم مى نویسد: امام حسین(ع) در حالى که عمامه مشکى بر سر داشت و موهاى خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوى شجاع مى جنگید. ترجمة الامام الحسین(ع)ص 73