عمر سعد روز عاشورا و فرداى آن روز را در کربلا ماند؛ پس از آن به حمید بن بکیر احمرى گفت تا نداى کوچ به
عمر سعد روز عاشورا و فرداى آن روز را در کربلا ماند؛ پس از آن به حمید بن بکیر احمرى گفت تا نداى کوچ به
ابن سعد مینویسد: مردى عراقى در حالى که گریه میکرد لباس فاطمه دختر امام حسین(ع) را از او میگرفت. فاطمه به او گفت: چرا گریه
ابن سعد میافزاید: زخمهاى بدن امام حسین(ع) را که شمارش کردند، 33 مورد بود، در حالى که بر لباس ایشان بیش از صد مورد پارگى
بر هر طرف یورش میبرد، و افراد مانند بزى از برابر شیر میگریختند. ابن سعد در ادامه آن گزارش مینویسد: ساعاتى از روز گذشت و
شهادت امام حسین (ع) تا این لحظه که تمامی یاران و اهل بیت کشته شدند، کسى جرأت نزدیک شدن به امام(ع) را نداشت؛ چرا که
مسلم بن عقیل بن ابى طالب(ع) که در کوفه و به تاریخ هشتم ذى حجه سال 60 کشته شد. جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل،
شمار دیگری از فرزندان امام علی(ع) و در مجموع افرادی از اهل بیت(ع) که به شهادت رسیدند عبارت بودند از: ابوبکر بن على بن ابى
شهادت اهل بیت (ع) شروع به نبرد از سوى اهل بیت امام حسین(ع)، زمانى بود که از یاران کسى باقى نمانده بود. فلم یزل أصحاب
نوشتهاند که وى روى تیرهایش، نامش را نوشته بود و شعارش این بود: «أنا الجملى أنا على دین على». وی به صورت اسیر نزد عمر
خوارزمى از عمرو بن خالد صیداوى نیز یاد کرده و نوشته است: وى نزد امام(ع) آمد و گفت: قصد آن دارم تا به دیگر یاران
آخرین نماز ظهر شد و وقت نماز فرا رسید. هنوز زهیر و شمارى اصحاب در اطراف امام(ع) بودند. امام(ع) نماز را به جماعت _در شکل
نزدیکى ظهر بود که حبیب بن مظاهر به شهادت رسید. واقعه از این قرار بود که ابوثمامه صائدى ـ که از اصحاب امام على(ع) بود(212)
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه